هوش کسب و کار به فرایندی که تبدیل داده های خام به اطلاعات کسب و کار مدیریتی انجام میشه ،میگن. که به مدیر های سازمان ها و شرکت های مختلف کمک می کنه تا تصمیم های خودشان را سریع تر و بهتر بگیرن و بر اساس اطلاعات درست و صحیح عملکرد به جا و سنجیده ای داشته باشند. در نهایت باعث رونق کسب و کار شون بشن.
هوش کسب و کار چیه؟داده‌های اولیه عملیاتی هر سازمانی معمولاً در پایگاه داده ها نگهداری میشن. داده های تولید ،خرید ،میزان فروش ، انبار کردن، مشتری ها و… در پایگاه داده ها نگهداری می شوند.عملیات روزانه کارکرد سیستم ها، به طور دائم این داده ها رو به روز رسانی می کنن. داده‌های تاریخی سازمان، برای به کارگیری مجدد هم نگهداری می شوند تا در آینده هر اتفاق یا هر موضوعی که بستگی یا ارتباط خاصی با این داده‌ها داشت استفاده بشن .
هوش کسب و کار
به کارگیری انباره داده میتونه داده های سازمانی مثل تاریخی و عملیاتی رو برای هدف های تحلیلی در یک موقعیت خاص و نیازهای اطلاعاتی تصمیم گیرنده ها ، استفاده بشه. به کمک هوش کسب و کار کاوش و جستجو و تحلیل اطلاعات رو میشه ساده کرد.
برای اینکه کاربرها از نرم افزارهای هوش کسب و کار استفاده کنند میتونن پرس و جو و تحقیق های خودشان را انجام بدهد و درخواست یک گزارش ویژه کنند و یا بر اساس نیاز تحلیل هایی رو ، از سیستم درخواست کنن. نتیجه همه پرسش ها و درخواست ها و گزارش ها و تحلیل ها میتونه به شکل یک پیش‌بینی و هشدار و یا نمودار نشان داده بشه. باهوشانه بودن یک کسب و کار یعنی اطلاعات مناسب را در زمان مناسب برای گرفتن تصمیم های صحیح و درست در اختیار افراد کاردان و کاربلد قرار بدیم.
چرا باید از هوش کسب و کار در تجارت خودمان استفاده کنیم؟
قابلیت های برنامه های هوش کسب و کار به خیلی از شرکت ها و کمپانی های بزرگ کمک کرده تا رقم‌های قابل مقایسه ای از نرخ بازگشت سرمایه خودشان را محاسبه کنن. تا الان از توانایی هوش کسب و کار برای یافتن راه حل هایی در جهت کم کردن هزینه ها، روشن کردن و به دست آوردن فرصت‌های شغلی جدید ،تبدیل کردن اطلاعات حاصل از فروش مستقیم به گزارش‌های قابل دسترس، یافتن پاسخ درست و صحیح به تقاضای خرید جزئی و بهینه سازی قیمت ها استفاده شده.
نرم افزار های هوش کسب و کار
نرم‌افزارهای هوش کسب و کار علاوه بر اینکه داده ها را قابل دسترس می کنند با کمی سازی ارزش رابطه با تامین کننده های مواد اولیه و مشتری ها به شرکت ها کمک می کنن تا در زمان مذاکرات خودشان موفق‌تر عمل کنن. در زمینه سرمایه‌گذاری راه‌های زیادی برای صرفه جویی در هزینه‌ها با بهینه کردن فرایند کسب و کار و گرفتن تصمیمات درست وجود داره. هوش کسب و کار با پیدا کردن اشتباه های کوچک در کسب و کار که معمولا دیده نمیشن و به آنها اهمیتی داده نمی شه به افزایش نرخ بازگشت سرمایه کمک بسزایی کرده.
هدف های هوش کسب و کار
تصمیم گیری های کلان بر اساس تجربه های گذشته شرکت یا سازمان
یکپارچه کردن اطلاعات کل شرکت در یک سیستم
جستجوی آسان و دست پیدا کردن به اطلاعات در کوتاه ترین زمان
بهتر کردن فرایند تصمیم گیری
شناسایی پیش بینی و مقایسه کردن روند ها
چطور هوش کسب و کار را بهینه سازی کنیم؟
ابتدا باید تصمیم‌گیری مدیر های اجرایی را تجزیه و تحلیل کنیم و بررسی کنیم که مدیر های اجرایی برای گرفتن تصمیمات درست در کوتاه‌ترین زمان به چه اطلاعاتی احتیاج دارن، و بعد به کیفیت داده هایی که در اختیار داریم توجه کنیم .معیارهای اجرایی که قراره تعیین کنیم باید بیشتر به کسب و کار مرتبط باشن و همینطور زمینه‌ای برای تاثیر این معیارهای اجرایی فراهم کنیم که هم قابلیت اجرا شدن داشته باشند و هم تاثیر بسزایی داشته باشن.
چه مشکلاتی در مسیر راه ما قرار می گیرند؟
مهمترین مشکل و مانع بزرگ در مسیر موفقیت هوش کسب و کار خودداری کاربرها و آشکار نکردن اطلاعات کاربردی برای بهبود روند کسب و کار ما هست .مشکلات دیگه ای هم مثل جدا کردن داده‌های مورد استفاده از داده های نامربوط و کیفیت پایین هست که زمان زیادی را از ما می گیرن.
برای این که یک دید عمیق و دقیق از سیستم هوش کسب و کار به دست بیاریم باید همه داده‌های مورد نیاز خودمان را استاندارد کنیم .چون در هر بررسی هوش کسب و کار ،داده ها مهمترین نقش را برای ما ایفا می‌کنن. شرکت ها و کمپانی ها قبل از این که تجزیه و تحلیل خودشان را شروع کنن و یک بینش دقیق برای تصمیم گیری ها اتخاذ کنن باید منبع داده های خودشون رو درست سازماندهی بکنند در این صورت عملکرد آنها بر پایه اطلاعات نادرست و بی اعتبار هست.
ابزارهای هوش کسب و کار
مشکل دیگه ای که ممکنه با آن روبرو بشیم خود ابزارهای هوش کسب و کار هستند . این ابزارها خودشون عامل پیشرفت هستند و کار با آنها برای کاربر ها آسان تر شده . قسمت اصلی هوش کسب و کار به جای اینکه بر اساس مدیریت روند مسیر باشه بر پایه گزارش هست . این وضعیت کم کم تغییر کرده و ما باید مراقب باشیم که مفهوم هوش کسب و کار و با تجزیه و تحلیل تجاری اشتباه نگیریم.
مشکل بعدی که در مسیر استفاده از هوش کسب و کار برای تغییر دادن روند کسب و کار هست ،نداشتن شناخت شرکتها از روند کسب و کار خودشان هست.
شرکت ها و کمپانی ها باید در مورد روندی که انتخاب می کنن و با استفاده از آن در مسیر پیش میرن ، احتیاط زیادی داشته باشند .اگر این روند تاثیر مستقیمی بر درآمد آنها نداشته باشه یا کسب و کار در جهت استاندارد کردن این روند پیش نره ،ممکن کل کار هوش کسب و کار از بین بره. شرکتها باید تمام کارها و فعالیت هایی که روند یک کسب و کار مشخص و معلوم رو میسازه درک کنن، باید بدونن چطور انتقال داده‌ها در روند های مختلف رو انجام بدن و چگونگی انتقال داده ها بین کاربر های مختلف را درک کنن.
مزیت های استفاده از هوش کسب و کار
به ما توانایی دیدن اطلاعات از منبع های مختلف با استفاده از یک واسطه ساده مثل دیدن اون دسته از اطلاعات فروش که با هزینه‌های سازمانی مرتبط هست ،رو میده .از طرفی توانایی دیدن خلاصه ای از داده های پراکنده در قسمت های مختلف شرکت مثل :حقوقی که به کارمند ها پرداخت شده ،فروش کل شرکت برای دوره زمانی مشخص و اطلاعاتی شبیه به اون. از طرفی میتونیم اطلاعاتی که بر محور زمان قرار دارند رو هم در اختیار داشته باشیم .
مثل مقایسه اطلاعات دیروز ،ماه گذشته و فصل آخر در چند سال گذشته با هدف دیدن تغییراتی که سازمان در طول این بازه زمانی ایجاد کرده. همین طور با استفاده از سیستم هوش کسب و کار پاسخ های مختلفی برای سوال های مدیر ها داده میشه. مثل اینکه فروش شرکت در یک دوره مشخص چطور ۱۰ درصد بالا بره ؟یا هزینه های ضروری از قبیل خرید تجهیزات و ابزار آلات جدید و پرداخت حقوق کارشناس های تازه استخدام شده چه مقدار افزایش پیدا کند؟
یکی دیگر از مزیت های هوش کسب و کار این که کارشناس ها و متخصصین این هوش رو به چشم یک سرمایه گذاری در جهت افزایش و بهبود حوزه فناوری اطلاعات شرکت یا کمپانی می بینند. یعنی در سیستم ها و روش های تولید سازمان و شرکت دخالت نمی کند و هیچ مخاطره یا اشتباهی رو به وجود نمیاره. به عبارت دیگر هوش کسب و کار مانع کارها نیست ،لازم نیست مدیر ها هر روز صبح با سیستمهای اون سر و کله بزند و دچار مشکل بشن.
چطور سیستم هوش کسب و کار را راه اندازی کنیم؟
اول باید با مفهوم نرخ بازگشت سرمایه گذاری آشنا بشیم هر فصل یا هر شش ماه یکبار باید این مفهوم را بررسی کنیم و ببینیم تا چه حد این مقدار با واقعیت تطابق دارد. شرکت ها و کمپانی هایی که برای هوش کسب و کار برنامه ریزی می کنن باید ابتدا روشهای تصمیم گیری خودشان را تجزیه و تحلیل کنن و علاوه بر توجه به اطلاعاتی که مدیر های اجرایی نیاز دارند به این نکته توجه کنند که مسئول ها ترجیح می دهند از چه روشی اطلاعات در دسترس آنها قرار بگیره ؟
بحث هایی که موقع تصمیم گیری انجام میشه مشخص کننده این هست که شرکت ها باید چه اطلاعاتی را جمع آوری ،تجزیه و تحلیل کنن و در برنامه هوش کسب و کار خودشان را ثبت کنند.یک سیستم هوش کسب و کار خوب باید علت کار ها و تصمیم گیری ها را بگه و فقط نشان دادن اطلاعات مثل میزان فروش و مقایسه آن با بازه های زمانی مختلف کافی نیست.
بلکه باید به ما بگه که چه عواملی بر کسب و کار ما تاثیر میذاره که باعث تغییر این میزان فروش بشه .از طرفی اگر ما به فناوری به چشم یک تهدید نگاه کنیم هوش کسب و کار نمی تونه نتیجه دلخواه ای که لازم داریم رو در اختیار ما بذاره.
مدیر فن آوری و هوش کسب و کار
مدیر فناوری اطلاعات شرکت باید برای حس کاربرها اهمیت قائل بشه به خاطر این که اگر هوش کسب و کار به روش درست مورد استفاده قرار بگیره روش های مورد استفاده شرکت ها و چطور تصمیم گیری افراد را از پایه تغییر می ده.
برای اینکه از سیستم مورد نظرمون استفاده کنیم باید سریع پیش بریم و به مرور زمان تعادل ایجاد کنیم. برای ساختن یک گزارش بدون مشکل و نباید وقت روتلف کنیم، همانطور که یک کسب و کار به سمت بهتر شدن و تکامل پیش میره ، نیازها هم پیش می رن.
گزارش‌هایی که با ارزش‌ترین اطلاعات را در اختیار ما می‌گذارند باید به سرعت انتخاب کنیم و روی آنها کار کنیم تا به تکامل برسیم.
باید بدونیم که هوش کسب و کار خیلی بیشتر از پشتیبانی برای یک تصمیم هست.
فناوری در حال پیشرفته و اینکه چطور آن را به کار ببریم توسط مدیر های سرمایه گذاری مشخص میشه ، هوش کسب و کار قدرت تغییر سازمان‌ها را دارد .مدیر های سرمایه گذاری که از هوش کسب و کار برای بهتر شدن مسیر کسب و کار خودشان استفاده می‌کنند راه های بهتر و گسترده تری را به شرکت خودشان وارد می‌کنن تا مسیر کسب و کار رو به تکامل برسانند.
اگر روش درستی از هوش کسب و کار استفاده کنیم میتونیم بازگشت سرمایه را به سرعت زیاد کنیم.