جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
جستجو
کارگاه ریمپ
ثبت نام

فهرست مطالب

ننگ یا انسان ، انسان بودن چگونه است

ننگ یا انسان ، انسان بودن چگونه است ، زنده ماندن ، نفس کشیدن ، بی تفاوت بودن ، قلبی سیاه داشتن ، کور بودن ، تظاهر و…..
ننگ یا انسان
من شانزده سال دارم. نامم ننگ است اما انسان صدایم می زنند.

ننگ یا انسان

اگر کسی روزی بخواهد ما ننگ ها را تصویر کند، کار ساده ای است. پیکری خمیده و دیدگانی سیاه و قلبی لحن بسته. من جای او باشم نامش را هم می گذارم: کوریم و نمی بینیم، ورنه همه بیماریم.من کور زاده شده ام، اصولا ما ننگ ها کور زاده می شویم. مرا یزدان اندک اندک بینایی بخشید ولی تا چشمم بصیرت کامل یافت، از بس تیرگی دید، فروغ از مردمش گریخت.
این گونه قدری کور و قدری بینا، بزرگ شدم. یاد گرفتم بتوانم بنویسم اما نخواهم که بنویسم و بتوانم که بخوانم اما نخواهم که بخوانم. آخر حماقت است در دنیای ننگ ها دست به قلم بردن مگر برای پول. حرام است آلوده کردن نگاه به کلمات سپید بر چشم هایی که ننگ های سیاه را نظاره گرند. مرا انسان نامیده اند اما همه اش دروغ است.

ننگ یا انسان ، جامعه و نقاب :

من ننگم. ننگم که جامه ی رنگ دلم میپوشم و نقاب دردمندی به چهره می زنم و شبانگاه را متر میکنم تا به بهای نقابم، چیزی بخورم و فردا روز، روی بر می گردانم از کودکی که کودکانه هایش را سر چهاراره چال کرده است. ننگم که حرف ایمان به انسان میزنم و بر تار و پودش کافرم. ننگم و چون هزاران ننگ دیگر، در این قتلگاه دوده گرفته ی انسانیت، با انسان اشتباهم می گیرند.
در شهر من، انسان افسانه ی دلربایی است که با داستان هایش بچه ها را خواب می کنند. افسانه ای است که ما ننگ ها نامش را یدک می کشیم و قصه هایش را در روزنامه ها می خوانیم.بی گمان، آنچه از این برهه از زمان به یادگار می ماند، نامش تاریخچه نیست، ننگ نامه است. حکایت ناآدمی است و حدیث دردمندی. قصه ی فریادهای گاه و بی گاهی است که صدای بلند سکوت خفه شان کرده.

ننگ یا انسان ، آخر کار :

آخر کار ما ننگ ها این است؛ سر بریدن انسانیت در میان کوچه. سر بریدنش در رسانه ها ، مطبوعات ، کسب و کار و بر فراز آسمان و در اعماق زمین. سر می بریم و با خونشان نقاب هایمان را تزیین میکنیم و جامه هایمان را رنگین. در اینجا و در این برهه از زمان، انسان گاه آهسته و گاه به سرعت می میرد. اگر بینا بود، دید و سکوت کرد از ما می شود و اگر هم بودنش را فدای زنده بودنش نکرد، خواهد مرد.

ارشیا گنجی( انشا درباره ی انسان )

۰ ۰ رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x