جستجو
این کادر جستجو را ببندید.
جستجو
کارگاه ریمپ
ثبت نام

فهرست مطالب

هدف‌گذاری معکوس : یک شیوه‌ی باهوشانه برای موفقیت

هدف‌گذاری معکوس راهی برای آسان‌تر کردن فرآیند هدف‌گذاری است. در این شیوه از هدف‌گذاری، شما دورترین و اصلی‌ترین هدف خود را انتخاب کرده و بعد گام به گام تا به نزدیک‌ترین هدف خود عقب می‌آیید. هر زمان که هدف خیلی بزرگی در ذهن دارید و تصور می‌کنید که این هدف بیشتر به یک رویای دور و دراز شبیه است، ایده‌ای ندارید چطور برای رسیدن به آن برنامه بریزید و… هدف‌گذاری معکوس بهترین گزینه‌ی پیش روی شما است.

هدف‌گذاری معکوس

چرا هدف‌گذاری معکوس؟

هدف‌گذاری معکوس چیست؟ قبلاً راجع به اهمیت هدف‌گذاری و تاثیرهای آن صحبت کرده‌ایم و همین‌طور با مهم‌ترین خصوصیات اهداف کارآمد، آشنا شده‌ایم. با این وجود، هنوز از شیوه‌ی صحیح هدف‌گذاری حرفی نزده‌ایم. در حقیقت در خصوص شیوه‌ی هدف‌گذاری، هیچ وحی منزلی وجود ندارد. نفس هدف‌گذاری و رعایت خصوصیات یک هدف خوب، از شیوه‌ی انتخابی هدف‌گذاری ما اهمیت بیشتری دارد.

با این وجود اغلب ما وقتی پای عمل به میان می‌آید، در هدف‌گذاری به مشکل می‌خوریم. اغلب هدف‌گذاری را مدام به تاخیر می‌اندازیم یا انجام آن را طول می‌دهیم. علتش هم این است که هدف‌گذاری، خصوصاً به شیوه‌ی سنتی، کار سخت و درگیرکننده‌ای است. فرض کنید شروع به هدف‌گذاری کرده‌اید و می‌خواهید به نقطه‌ای مشخص برسید. این که دقیقاً از کجا شروع کنید و اولین گامتان را چطور بردارید، خودش مسئله‌ی سردردآور و پردردسری است. اینجاست که هدف‌گذاری معکوس به میان می‌آید.

چطور هدف‌گذاری معکوس انجام دهیم؟

گام اول: انتخاب هدف

هدف‌گذاری معکوس، شیوه‌ای برای مدیریت بهتر هدف‌ها است. در این شیوه از هدف‌گذاری، ما از بزرگترین و دور از دسترس‌ترین هدف‌ خود شروع می‌کنیم. این هدف می‌تواند گنگ یا خیلی کلی باشد. چیزی که اهمیت دارد، این است که بزرگترین خواسته‌های خودمان را در نظر بگیریم.

در این مرحله از هدف‌گذاری ما باید از دل خواسته‌های خود، هدفی اجرایی بیرون بکشیم. با این وجود، وقتی خواسته‌های خود را در نظر می‌گیرید، بیش از اندازه خود را درگیر واقع‌گرایی نکنید. واقع‌گرایی در ذهن بسیاری از ما با منفی‌گرایی یکی شده است. سعی کنید خود را دست کم نگیرید و هرگز خواسته‌های خود را به دلیل سخت یا احمقانه بودن، فراموش نکنید. از دل هر خواسته‌ای می‌شود یک هدف کاربردی بیرون کشید. پس یکی از اصلی‌ترین خواسته‌های خود را انتخاب کرده و به مرحله‌ی بعد بروید.

گام دوم: رد کردن از فیلترهای اولیه

فرقی نمی‌کند چه شیوه‌ای از هدف‌گذاری را برای خود انتخاب کرده‌اید. عدم رعایت بعضی خصوصیات اهداف، شما را بسیار در مسیرتان عقب می‌اندازد. به همین علت، تک تک هدف‌های ما، باید موارد زیر را رعایت کنند:

محدودیت زمانی

مهم‌ترین عنصر در شروع هر برنامه‌ریزی، محدودیت‌های زمانی است. محدودیت‌های زمانی به ما کمک می‌کنند تا برنامه‌ای دقیق‌تر و منظم‌تر بریزیم. به علاوه موارد دیگری مثل میزان در دسترس بودن هم‌ تا حدودی به محدودیت‌های زمانی ما بستگی دارند. مشکلی ندارد که این زمان کمی دستخوش تغییر شود ولی لازم است که زمان حدودی آن مشخص باشد تا برنامه‌ریزی ما بیشترین بازدهی خودش را داشته باشد.

در دسترس بودن

درست است که سنجش ممکن بودن یا نبودن هدف‌های بلندمدت‌تر، کار نسبتاً سختی است و ما اغلب تصور چندانی از آنچه که یک یا دو سال دیگر رخ می‌دهد، نداریم. با این وجود، اهدافی که بسیار دور از  دسترس ما هستند، امکانات لازم برای رسیدن به آن‌ها را نداریم، یا در ظرف زمانی مشخصی قابل اجرا نیستند را باید از همان ابتدا حذف کرد.

قابل اندازه‌گیری بودن

اهداف قدرت خود را از دست می‌دهند اگر نتوانیم میزان موفقیت خود در رسیدن به آن‌ها را بسنجیم. به همین علت هم اهداف بلندمدت و کوتاه‌مدت شما باید معیار و ابزار سنجش مشخصی داشته باشند. این معیار باید به راحتی قابل اندازه‌گیری باشد و همچنین دقیق‌ترین تصویر از میزان موفقیت را به ما بدهد.

چالش‌برانگیزی

قبل‌تر گفتیم که اهداف ما باید ممکن و در دسترس باشند. این ولی به آن معنی نیست که هدفمان باید بیش از اندازه آسان بوده و احتمال رخداد آن صد در صد باشد. در این صورت، هدف‌ ما ارزش خودش را از دست می‌دهد و تاثیر چندانی بر بازده ما نخواهد داشت. چیزی که ما می‌خواهیم، چالش‌برانگیزی در عین واقع‌گرایی است. بهترین اهداف، آن‌ دسته از اهداف هستند که ما را وادار می‌کنند چیزی بیش از آنچه که هستیم، باشیم.

اگر هدفتان، از تمام این فیلترها عبور کرد، نوبت به گام سوم می‌رسد.

گام سوم: یک قدم عقب رفتن

حالا که هدف اصلی و تعیین کننده‌ی خودتان را انتخاب کرده‌اید، نوبت آن رسیده که یک قدم عقب بیایید. چیزهایی که برای رسیدن به آن هدف لازم دارید، چه هستند؟ ایده‌پردازی کنید و تمام چیزهایی که فکر می‌کنید لازم می‌شود را روی یک برگه‌ی کاغذ بنویسید. فعلاً نیازی به در نظر گرفتن توالی موضوعات نیست و تنها کافی است که هیچ چیز مهمی را از قلم نیندازید.


مثلاً اگر قصد دارید تا پایان سال دیگر یک رمان چاپ کنید، نیاز دارید تا موضوع کتاب را مشخص کنید، خط سیر کلی داستان را رسم کنید، تحقیقات لازم در خصوص آن را انجام بدهید، یک پیش‌نویس اول بنویسید. در صورت نیاز، روی مهارت‌های نوشتاری و داستان‌سرایی خود کار کنید، به بعضی از افراد آن را نشان بدهید و نظرشان را بپرسید. بارها بازنویسی‌اش کنید، یک ناشر برای آن پیدا کنید، وارد مذاکره بشوید و…

گام چهارم: مرتب کردن

حالا وقت آن رسیده که فاکتور زمان را وارد عمل کنید. تمام چیزهایی که روی کاغذ نوشته‌اید را از دورترین آن‌ها به نزدیک‌ترین و ساده‌ترینشان، مرتب کنید. هرچیزی که در این مرحله به نظرتان از مرحله‌ی قبل جا مانده است را اضافه کنید. اینجا همان جایی است که مسیر کلی شما در رسیدن به هدفتان مشخص می‌شود. برای مثال در چاپ کتاب، پیش از پیدا کردن ناشر، باید یک پیش‌نویس اول آماده داشته باشید.

گام پنجم: اولین قدم‌ها

حالا که همه‌ی موارد لازم خود را مرتب کردید، آن‌ها را از فیلترهای گام دوم رد کنید تا مطمئن شوید همه‌ی آن‌ها در بهینه‌ترین حالت خود هستند. سپس اهداف خیلی‌ کوتاه‌مدت خود را مشخص کنید. این اهداف، همان اهدافی هستند که نیاز به SMART بودن، چالش‌ برانگیز بودن یا چیزهایی از این قبیل ندارند. اهداف خیلی کوتاه‌مدت، تنها اولین‌ گام‌هایی هستند که باید برای رسیدن به اهداف اصلی‌تر خود، بردارید. شاید در چاپ کتاب، اهداف خیلی کوتاه‌مدت شما، پیدا کردن موضوع کلی، شخصیت پردازی‌ها و… باشد.

گام ششم: بازبینی

این گام فقط مخصوص هدف‌گذاری معکوس نیست. به هر شیوه‌ای که تصمیم‌ بگیرید هدف‌گذاری کنید، نیازمند بازبینی مستمر و دقیق است. بازبینی؛ تعهد ما در رسیدن به هدفمان را نشان می‌دهد و باعث می‌شود تا وقت کمتری را تلف کنیم. در صورت امکان، این بازبینی‌ها را به طور مستمر با شخصی دیگر در میان بگذارید. در میان گذاشتن میزان پیشروی با دیگران، کمک می‌کند تا کمتر از مسیر خود منحرف شویم. برای مثال می‌توانید هر فصل از داستانتان را برای یک یا چند تا از دوستان خود بخوانید تا در جریان پیشرفت شما باشند.

سخن آخر در هدف‌گذاری معکوس

هدف‌گذاری می‌تواند در نگاه اول ترسناک به نظر برسد. بسیاری از ما تصور می‌کنیم که نداشتن هدف، یا تنها هر‌ازچندگاهی به آن فکر کردن، مشکلی ندارد. در حالی که در حقیقت طبق تحقیقات، هدف‌گذاری شانس موفقیت را به شدت بالا می‌برد. علاوه بر آن نوشتن هدف آن شانس را حتی بیشتر هم می‌کند و بازبینی و گزارش نویسی، شانس موفقیت ما را به حداکثر خودش می‌رساند. پس از هدف‌گذاری نترسید. بی هدف زندگی نکنید و هیچ گاه از دنبال کردن خواسته‌هایتان دست نکشید.

۰ ۰ رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا نظر دهید.x